حجت الاسلام پناهیان: حضرت علی اکبر(ع) دارای شور و اشتیاق همراه با ایمان راسخ بود که امروزه آن را بصیرت می نامند. بصیرت برآمده از ایمانی، عمیق است.
دو فقیر ی که هرکدام ذکری بر لب دارند !
عین الدوله که از وزرای قاجار بود ... روزی از خانه بیرون آمد و دو فقیر را دید که پشت در خانه ی او نشسته اند و هرکدام ذکری بر لب دارند ؛ یکی می گوید : « کار، خوبه عین الدوله درست کنه " و دیگری می گوید : " کار، خوبه خدا درست کنه ». عین الدوله وقتی این صحبت ها را شنید ، خوشش آمد و دستور داد که یک سکه ی اشرفی درون ظرفی بگذارند و روی آن غذا بکشند و به فقیر اولی که از او تعریف می کرد ، بدهند. آن فقیر، که به طمع پول نشسته بود ، ظرف غذا را گرفت و با ناراحتی آن را به فقیر دومی داد . فقیر دومی هم غذا را خورد، پول را برداشت ، و رفت . عین الدوله فردای آن روز، باز فقیر اولی را بر در خانه ی خود دید. گفـت : «مـگر دیـروز پول را برنـداشتی ؟ دیگر چه می خواهی؟» فقیر گفت «ما که پولی ندیدیم ؛ اگر منظورت ظرف غذاست که آن را به فقیر دیگری دادم.» عین الدوله لبخندی زد و گفت : « بله ؛ حقیقت را همان فقیر می گفت ! کار خوبه خدا درست کنه، عین الدوله سگ کیه ؟» امام جواد (علیهالسلام) می فرماید : «الثِّقَةُ بِاللَّهِ تَعَالَى ثَمَنٌ لِکُلِّ غَالٍ وَ سُلَّمٌ إِلَى کُلِّ عَالٍ. اعتماد کردن بر خدا بهای هر چیز نفیس و گرانبها و نردبانی برای هر مقام بلندی است.»
[ بدیع الحکمه، مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانی، انتشارات بوستان قرآن، ص194 روایت در نزهة الناظر و تنبیه الخاطر /ص 136 ]
موعظه شدن و فراگیری و عبرت این است !
شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای (مدظله العالی)
و من الفاظ رسول الله (ص) الموجَزه : اَلسَّعیدُ مَن وُعِظَ بِغَیرِهِ. (الشافی ، ص 824 )
همه زندگی سرشار از عبرت هاست. انسان اگر چشم عبرت باز کند و به دیگران نگاه کند، خیلی از حقائق عالم برای انسان روشن می شود. مراد از روشن شدن حقائق، فراگیری معلومات نیست که انسان چیزی را نمی داند و بعد آن را با تعلم بدست می آورد. این ، یک طور فهمیدن است. از همین مهم تر این است که چیزهایی برای انسان روشن است، جلوی چشم انسان است، انسان تامل و ژرف اندیشی درباره اینها نمی کند و درس از اینها نمی گیرد. مثلا یکی از این عبارت ها، مردن است. همه آحاد انسان این مرحله را طی می کنند؛ یعنی از نشئه مادی و جسمانی عبور می کنند، و به یک عالمی که ما از کیفیّات آن خبری نداریم وارد می شوند، عالم دشواری است، عالم غربت است، عالم حساب است، عالم مشکلات گوناگون است. این را همه فی الجمله می دانیم، هر کسی هم در مدت عمر خود، افراد زیادی را می بیند؛ از پیر و جوان ، مرد و زن، همه رفتند. این برای ما یک امر عادی می شود. تنبّه به این که مسـیری که هـمه دارند می رونـد، برای ما هم هـست، ما هـم باید از هـمین جا عبـور کنیم. کـجا وارد می شویم؟ چه دست آویزی برای حیات سـعادتمندانه در آنـجا داریم؟ چـکار می شود آنجا کرد؟ غربت نشئه آخرت را، نشئه برزخ را چطور باید برطرف کرد؟ این ها نکات مهمی است.اگر به این چیزها فکر کنیم ، ممکن است در رفتارما ، در مسیر زندگی ما ، در تصمیم گیری های کلان زندگی ما اثر بگذارد. غالبا توجه نداریم. موعظه شدن و فراگیری و عبرت این است .
[شرح حدیث در مقدمه درس خارج ، 15/ 10/ 1391]
همان جا که بودی، محکم بایست !
شـایـعه کـرده بـودنـد احـمد منـافـق
اسـت. وقـتی بهش میگفتی،میخـندیـد. از دفـتر امــام خواستندش.نگران
بود.میگفت « تو این اوضاع کردستان، چهطوری ول کنم و برم؟» بالاخره رفت.
وقتی برگشت،از خوشحالی روی پا بند نمیشد.نشاندیمش و گفتیم تعریف کند.
باورم نمیشد برم خدمت امام!
امام پرسیدند: احمد،به شما میگویند منافق هستی؟ گفتم بله،این حرف
ها رو میزنن.سرم را انداختم پایین. امام گفتند برگرد و همان جا که بودی،
محکم بایست. راه میرفت و میگفت«از امام تأییدیه گرفتم.»
( یادگاران ، کتاب حاج احمد متوسلیان ، ص 37 ، انتشارات روایت فتح )
من مواعظ النبی(ص):إِیّاکُم وَ تَخشُّعَ النِّفاقِ وَ هُوَ اَنُ یُری الُّجَسَدُ خاشِعاً وَ القَلبُ لَیسَ بِخاشِعٍ(تحف العقول ص60)
یعنـــی
«از خشــوع نمــایی منـافـقـانه بپـرهیــزید،و آن ایـن اســت کــه انــدام خـاشـع دیـده شــوند ولــی قلــب خـاشــع نـبـاشــد.»
مــراد از خـشـوع در ایـن حـدیـث ،خـشــوع در مقــابــل خــداونــد اسـت در حــال نــــماز و دعا و ذکر،
اگــر انــسان طـــوری بـاشـــد کـه وقــتــی کــســی بـه او نـگـاه مـی کـند خـشـوع را در او احـســاس کـرده و تــوهـم می کـند
کـه دارای قـلـب خـاضــعی اسـت،امـــا در باطـــن هیــچ خبـــری نباشـــد،خشــــوع منـــافـقـانـــه اسـت.
از دعــــایـی کـه در صـــحـیـفـه ثـانـیـه ســـجـادیـه بـه ایـن مـضـــــمون نقــــل شــــده کـــه
«اللـــــهم ارزقنـــــی عقــــــلاًو کامـــــــلاً و... ولبــاًراجحــــــاً»استفــــــــاده می شـــــــود کــه انســــــان لبــــی دارد
و قشــــــری،قشـــر او همیــــن ظاهــــر و لـــب او باطــــن وی می باشـــــد و اگــــر قشــــــرمــــــــا راجــــــح و خاشـــــع و ذاکر باشــــــد
و لــــــــب مــــــا غافـــــــل و غـــــــرق در مادیـــــــات باشـــــــد بسیــــــار مذمـــــــوم است.
پــروردگــارا به مـــا لب راجـــح روزی گــــردان . آمین یارب العالمین
شرح حدیث از مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای(مد ظلله العالی)-جلسه سی وسوم27/10/78
حکومت شورائی نویسندگان اهل سنت بالاخص در عصر حاضر شیوه حکومت اسلامی را شورائی میانگارند و پشتوانه حکومت اسلامی را همان دو آیهای که پیرامون شورائی در قرآن وارد شده است، میدانند. ولی آنان از نکتهای غفلت ورزیدهاند که اگر حکومت اسلامی بر اساس «شورا» استوار بود، لازم بود پیامبر گرامی حدود و خصوصیات آن را بیان کند، درحالی که درباره خصوصیات آن سخنی به میان نیامده است، مثلا یادآور شود: چه کسی اصل شورا را به اجراء بگذارد؟ رای دهندگان چه کسانی باشند؟ انصار و مهاجر با مسلمانان مدینه و مکه یا همه مسلمانان؟ در صورت اختلاف نظر، ملاک ترجیح چیست؟ اکثریت است یا ملاکهای دیگر. این پرسشها و دهها پرسش مانند آن در هاله ابهام باقی است از این جهت نمیتوان گفت پیامبر گرامی بر همین اصل، اعتماد نموده و درباره شیوه حکومت سخنی نگفته است. گذشته از این، باید دید آیات مربوط به شورا به کدام یک از امور ناظر میباشد، اینک آیات مربوطه را مطرح کرده بعدا در حدود دلالت آنها سخن میگوئیم. 1.
اگر یک روز فرزندی داشته باشم...بیشتر از هر اسباب بازی دیگری برایش بادکنک میخرم!
بازی با بادکنک خیلی چیزها را به او یاد میدهد...
به او یاد می دهد که باید بزرگ باشد اما سبک...تا بتواند بالاتر برود.
به او یاد میدهد که چیزهای دوست داشتنی می توانند در یک لحظه حتی بدون هیچ دلیلی و بدون هیچ مقصری از بین بروند!
پس نباید زیاد به آنها وابسته شد.
و ازهمه مهمتر به او یاد میدهد که وقتی چیزی را دوست دارد نباید آنقدر به آن نزدیک شود و به آن فشار بیاورد که راه نفس کشیدنش را ببندد.
چون ممکن است برای همیشه آن را از دست بدهد.