همان جا که بودی، محکم بایست !
شـایـعه کـرده بـودنـد احـمد منـافـق
اسـت. وقـتی بهش میگفتی،میخـندیـد. از دفـتر امــام خواستندش.نگران
بود.میگفت « تو این اوضاع کردستان، چهطوری ول کنم و برم؟» بالاخره رفت.
وقتی برگشت،از خوشحالی روی پا بند نمیشد.نشاندیمش و گفتیم تعریف کند.
باورم نمیشد برم خدمت امام!
امام پرسیدند: احمد،به شما میگویند منافق هستی؟ گفتم بله،این حرف
ها رو میزنن.سرم را انداختم پایین. امام گفتند برگرد و همان جا که بودی،
محکم بایست. راه میرفت و میگفت«از امام تأییدیه گرفتم.»
( یادگاران ، کتاب حاج احمد متوسلیان ، ص 37 ، انتشارات روایت فتح )